.............
من از روئیدن خار
سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمیگردد
بدین بالا نشستنها
............................
این خوارج همه را غرق ریا میبینم
بر سر نیزه نه قران که خدا میبینم
.............................
گفتنی ها همه راز است ولی خواهم گفت
سر این رشته دراز است ولی خواهم گفت
من فروپاشی ارکان وفا را دیدم
خوش ندارید ولی اشک خدا را دیدم
چه چمنها که نروئیده پریشان کردند
چه خداها که فدای دو سه من نان کردند
چه لطیفان که به پیران حبش بخشیدند
چه ظریفان که به مشتی تن لش بخشیدند
همه را دیدم و بر بستر خون خوابیدم
این حکایت تو فقط میشنوی من دیدم
ادامه...
دوست پاییزی
سهشنبه 8 آبانماه سال 1386 ساعت 09:00 ب.ظ
سلام کاروان کجا رفت؟؟؟ بی من؟؟؟ من یه دقیقه خوابم بردا..نامردا منو جا گذاشتن و رفتن.. اشکال نداره همچین سریع میرم بهشون میرسم که ازشون جلو میزنم..حالا حالیشون میکنم.. همین الان میرم..راه رو بلدم..۲ تا سوال دیگه رو متوجه نشدم :)) یه راهنمایی کن..
سلام آقا احسانی که در مالزیا بوف کور هستی ...جالب گفتی...ولی اگه تو ایران بودی چه اسمی واسه خودت میگذاشتی برادر.تو در کنار فراتی ندانی این معنی....به راه بادیه دانند قدر آب زلال.یا بهتره بگم ...خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان ...کین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان...یام بهتره هیچی نگم...برم وبتو بخونم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
کاروان کجا رفت؟؟؟ بی من؟؟؟ من یه دقیقه خوابم بردا..نامردا منو جا گذاشتن و رفتن..
اشکال نداره همچین سریع میرم بهشون میرسم که ازشون جلو میزنم..حالا حالیشون میکنم..
همین الان میرم..راه رو بلدم..۲ تا سوال دیگه رو متوجه نشدم :)) یه راهنمایی کن..
سلام آقا احسانی که در مالزیا بوف کور هستی ...جالب گفتی...ولی اگه تو ایران بودی چه اسمی واسه خودت میگذاشتی برادر.تو در کنار فراتی ندانی این معنی....به راه بادیه دانند قدر آب زلال.یا بهتره بگم ...خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان ...کین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان...یام بهتره هیچی نگم...برم وبتو بخونم.